اسرار هستی
تاريخ : شنبه 29 شهريور 1393برچسب:, | 2:43 | نویسنده : k.b

دختر :خاهش میکنم تنهام نذار من بدون تو میمیرم

پسر :همه چی بین ما تموم شدس

دختر:چرا باهام اینکارو میکنی؟

پسر :من کس دیگه ای رو دوس دارم

پسر گوشی رو قطع كرد

دخترک گوشی را به روی تخت پرت كرد و زارزارگریه كرد،به سراغ کامپیوترش رفت همینطور به صفحه کامپیوترش که عکس پسر را گذاشته بود خیره ماند،همچنان گریه میکرد،به سراغ گوشی خود رفت و به پسر پیام داد :وقتی تمام قصه هات هوس بود برای من نفس بود،من خودمومیکشم خدافظ. پیام درست درساعت 3:35 دقیقه نیمه شب برای پسرارسال شد،دخترب سوی پنجره اتاقش رفت و خود را به پایین پرت كرد

صبح روزبعدمادردخترطبق عادت هرروزبه اتاق دختر رفت تا اورا بیدار کندوارد اتاق شدکسی راندیدفقط چراغ گوشی دخترک که مدام زنگ میخوردنظر مادر راجلب كردمادر گوشی رابرداشت پیام پسرک را که درست در ساعت 3:37دقیقه ارسال شده بود خواند:عزیزم عشقم ببخشیدشوخی کردم خاهش میکنم جواب بده فقط یه فرصت دیگه بهم بده مادر به سوی پنجره اتاق رفت درحالیکه گریه میکرد

ناگهان دختر را دید که کلیپسش به بند رخت همسایه گیرکرده، او را بالا کشاند

آری آن دو هنوز هم باهم دوست هستن

 

کلید اسرار

این قسمت: کلیپس



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







چاقو